شماره ١٣٨: اى عيد دوم آمده روى چو نگارت

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
اى عيد دوم آمده روى چو نگارت
قربان شده زان عيد چو من بنده هزارت
مه را چه ولايت که کشد لشکر انجم
چون تافته شد طره خورشيد سوارت
آن روز ز پرگار بشد دايره ما
کامد به در از پرده خط دايره وارت
آموخته شد مردمک ديده چو طفلان
با خط خوش از تخته سيمين عذارت
در يک دگر آورد دو ابروى تو سرها
هشدار مگر از پى خونم شده يارت
نقشى ست کژ آن را که همى خوانيش ابرو
اندر سر آن نرگس پر مست خمارت
دى خنده زنان سوى چمن طوف نمودى
پيغام گل آورد مگر باد بهارت
نرگس همه تن گل شد و در چشم تو افتاد
تا روشنى ديده بيابد ز غبارت
ليکن چه کنم روى تو ديدن نتواند
چشمى که درو، نى بصرست و نه بصارت
خانه مکن، اى دوست، درين جا گه پر نم
کس بر گذر سيل نکرده ست عمارت
با آنکه به عمرى بچشد خسرو بيدل
يارب که چه شيرينست لب نوش و کنارت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید