شماره ١٤٦: ز من نازک ميانى دور مانده ست

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ز من نازک ميانى دور مانده ست
دلى رفته ست و جانى دور مانده ست
بگوييد از زبان من که آن جا
دلى از بى زبانى دل مانده ست
پر از خون است جوى ديده من
که از سرو روانى دور مانده ست
هلاک جان من آن پير داند
که روزى از جوانى دور مانده ست
خراشيده بود آواز مرغى
که او از گلستانى دور مانده ست
غم و درد غريبى از کسى پرس
که او از خان و مانى دور مانده ست
گواهى مى ده، اى شب، زاريم را
که از من بدگمانى دور مانده ست
شبى يادش دهى از خسرو، اى باد
کزين در پاسبانى دور مانده ست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید