شماره ٢٠٠: آن سوار کج کله کز ناز سلطان من است

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
آن سوار کج کله کز ناز سلطان من است
بس خرابى ها کز او، در جان ويران من است
خون من در گردنم، کامروز ديدم روى او
چنگ من فرداى محشر هم به دامان من است
هر که در جا حور دارد، خانه پندارد بهشت
من کز او دورم ضرورت خانه زندان من است
تا جدا ماندم ز تو جز غم ندارم مونسى
يار شبهاى فراقت چشم گريان من است
بس که صحرا گيرم از غم، تا درون خالى کنم
هر گياهى مونس غمهاى پنهان من است
جان کشم از تو که هم خوابه نگردد، با تو، ليک
من ندانم کاين تويى در سينه يا جان من است
شاه عشقم خاک گويد مسند جمشيديم
دولت و اقبال من حال پريشان من است
خسرو، نظمم، ولى از سرنوشت آسمان
نامه دردم که نام دوست عنوان من است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید