شماره ٤٦٢: هوايى مى رسد کز سر گريبان چاک خواهم زد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
هوايى مى رسد کز سر گريبان چاک خواهم زد
کلاه عافيت با سر بهم بر خاک خواهم زد
بر آن گلرخ چو راهم نيست، سوى باغ خواهم شد
به يادش پيش هر سروى گريبان چاک خواهم زد
مرا اين بس که بر خاکم سواره بگذرى روزى
گذشته ست آنکه من اين زهر را فتراک خواهم زد
همى گفت از تو شويم دست ازين غم، گر رسم روزى
بسا گريه که پيشش زين دل غمناک خواهم زد
به جان تو که جان تاباک باشد در دم آخر
دم مهر و وفايت هم در آن تاباک خواهم زد
ز خونم، گر چه ناپاک است آن، در شوى هم کامشب
من آبى بر درش زين ديده نمناک خواهم زد
به شبهاى غمم بى تو چه جاى عقل و جان و دل
بيا، اى شمع جان، کاتش درين خاشاک خواهم زد
ازين پس، خسروا، ديوانگي، زيرا نماند آن دل
که لاف شير پيش آن بت چالاک خواهم زد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید