شماره ٥٣٨: ز اهل عقل نپسندد خردمند

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
ز اهل عقل نپسندد خردمند
که دارد رفتنى را پاى در بند
نصيب امروز برگير از متاعى
که فردا گرددش غيرى خداوند
لباس زندگى بر خود مکن تنگ
که چون شد پاره، نتوان کرد پيوند
به صورت خوش مشو، از روى معنى
نى خامه نکوتر از نى قند
نصيحت گوهرى دان کان نزيبد
مگر در گوش دانا و خردمند
مخور غم بهر فرزندى و مالى
که مالت دين بس است و صبر فرزند
اگر خواهى نبينى رنج بسيار
به اندک مايه راحت باش خرسند
به رعنايى منه بر خاکيان پاى
که ايشان همچو تو بودند يک چند
شنو، اى دوست، پند، اما چو خسرو
مشو کو گويد و خود نشنود پند



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید