شماره ٥٩٥: چون سرو تو از قبا برآيد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چون سرو تو از قبا برآيد
آه از من مبتلا برآيد
با ياد خط تو زنده گردم
گر از گل من گيا برآيد
جايى که تو همچو مه برآيى
مه پيش رخت کجا برآيد؟
مه برنابد برابر تو
گر فرمايي، برابر آيد
از قبله ابروى تو هر شب
بس دست که در دعا برآيد
پيش آى که بهر ديدن تو
جان منتظر است تا برآيد
تا چند در انتظار داريش
مى آريى زود يا برآيد؟
چنگم که ز دست تو نفيرم
از هر سو مو جدا برآيد
با تو دل من چو برنيايد
بيم است که جان ما برآيد
يک لحظه به کار او فروشو
تا کام يکى گدا برآيد
خسرو که در آب ديده غرق است
بازا آکه به آشنا برآيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید