شماره ٦٢٠: چند ز دور بينمت، وه که دلم کباب شد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
چند ز دور بينمت، وه که دلم کباب شد
چند ز غصه خون خورم، واى که خونم آب شد
شورش بخت هست خود، خنده نمى زنى دگر
چند هنوزت اين نمک، چون جگرم کباب شد
دى که کله نهاده کژ، مست و خراب مى شدى
در نظر که آمدي، خانه من خراب شد
سوخته بود دل ز تو حسن رخ تو شد فزون
سوخته تر شود کنون، چون مهت آفتاب شد
رخت وجود من همه غارت فتنه گشت تا
هندوى طره توام رهزن خورد و خواب شد
گر غم خويش گويمت، خشم کني، چه حيله، چون؟
قصه من ز روز بد در خور اين جواب شد
خسرو خسته درد خود گفت شبى به مجلسى
ديده روشنان همه غرقه به خون ناب شد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید