شماره ٧٠٩: زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
زلف گرد زنخش دوش که گمره شده بود
اى بسا تشنه کزان رشته فرا چه شده بود
غم زهر سوى در آمد که ز آمد شد باد
دل ويران مرا هر طرفى ره شده بود
هم دران روز دلم زد که به ملک حسنش
فتنه جاسوس و بلا حاجب درگه شده بود
عاقبت يار همان کرد که ترسيدم از آن
پيش ازين گوى که از جان من آگه شده بود
تاکنون از پى اميد کشيدم، ورنه
کارم از دولت هجرانت همانگه شده بود
گر چه در غيبت دل جور بسى بردم، ليک
بارى آن دشمنم المنة لله شده بود
آفتى بود جمالش که دلم برد، آرى
خسرو از خويش نه ديوانه و ابله شده بود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید