جان فداى پسرانى که نکورو باشند
راحت جانست جفاشان چو جفاجو باشند
خود ز خوبان پرى چهره همين کار آيد
که ستمگاره و مردم کش و بدخو باشند
غنچه سان بهر جدايى همه رو پشت شوند
گل صفت بهر جفا را همه تن رو باشند
چه کند آهوى مسکين که سبک جان ندهد؟
شهسواران که به دنباله آهو باشند
بر درت گر چه بنا کرده عشاق بسى ست
غرق خونند کسانى که در آن کو باشند
عاشقان در روش عشق مسلمان نشوند
که نه در سوختن خويش چو هندو باشند
در همه مستى من باش تو، ور فرمايى
دل و جان نيز به يک گوشه و يکسو باشند
صفت نرگس جادوى تو کردن نارند
شاعران گر چه چو خسرو همه جادو باشند