شماره ٧٧١: باز با خويش گهى هم سخنش خواهم ديد

غزلستان :: امير خسرو دهلوی :: غزليات - بخش اول

افزودن به مورد علاقه ها
باز با خويش گهى هم سخنش خواهم ديد
يا نگاهى به سوى خويشتنش خواهم ديد
زان من بود گهى او که بدانگونه که بود
هم بدين چشم دگر بار منش خواهم ديد
گوشه چشمش ديدم دلم آنجا مانده ست
جان هم آنجاست به کنج دهنش خواهم ديد
پيش ازين صبر ندارم، به رهش بنشستم
وقت آخر که هم آمد شدنش خواهم ديد
مردمان روش ببينند و مرا طاقت نى
من همان زلف شکن بر شکنش خواهم ديد
آشکارام دران دم که بخواهد کشتن
من نهانى به رخ چون سمنش خواهم ديد
گر کشد، يارى ازين جور کشيدن بر هم
سوختم چند چنين کنش خواهم ديد
او اگر آيد وگرنه، چو مرا نيست قرار
من همين شسته به ره آمدنش خواهم ديد
يارب، اين خسرو ازين جور گهى خواهد زست
چند رسوا شده مرد و زنش خواهم ديد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید