شماره ١٠: ز آهم نم به چشم چرخ بداختر نمى آيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
ز آهم نم به چشم چرخ بداختر نمى آيد
به دود تلخ، اشک از ديده مجمر نمى آيد
مگر ياقوت سيرابش به داد من رسد، ورنه
مرا سيراب گردانيدن از کوثر نمى آيد
چنان کز زلف او آمد دلم بيرون به ناکامى
به اين نوميدى از ظلمات اسکندر نمى آيد
کمال اهل معنى در غريبى مى شود ظاهر
که تا در بحر باشد نکهت از عنبر نمى آيد
برآيد هر که با خود، برنيايد عالمى با او
شود از مور عاجز هر که با خود برنمى آيد
در افتادگى زن تا ز منزل سر برون آرى
که قطع اين ره از مقراض بال و پر نمى آيد
حريم سينه زندان است بر دلهاى سودايى
که چون غلطان شود خوددارى از گوهر نمى آيد
به تمکينى به آغوش من بيتاب مى آيى
که مى از شيشه سربسته در ساغر نمى آيد
به تنهايى گرفت آفاق را خورشيد بى انجم
ز اقبال آنچه مى آيد ز صد لشکر نمى آيد
ز خوددارى نشد کم گريه بى اختيار من
علاج شورش اين بحر از لنگر نمى آيد
من بيتاب چون اظهار درد خود کنم صائب؟
که آواز سپند از محفل او برنمى آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید