شماره ٣٧٧: دل آگاه به هر شورشى از جا نرود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
دل آگاه به هر شورشى از جا نرود
آب گوهر بسر از جوشش دريا نرود
غرض اهل دل از سير و سفر آزارست
مى کشم دامن ازان خار که در پا نرود
بار غم از دل مجنون که تواند برداشت؟
ناقه ليلى اگر جانب صحرا نرود
از نفس زخم دل آينه ناسور شود
درد عاشق به فسونسازى عيسى نرود
مى اگر با خبر از آفت صحبت گردد
هرگز از خم به پريخانه مينا نرود
چشم بينا دهن زخم دل آگاه است
خون محال است که از ديده بينا نرود
نقطه بخت سيه، ريخته کلک قضاست
اين سياهى به عرق ريزى دريا نرود
گره از کار جهان وانکند چون دم صبح
دل شب هرکه به دريوزه دلها نرود
جلوه موج سراب آفت کوته نظرست
صائب از راه به آرايش دنيا نرود



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید