کى بود دل به سر کوى تو سيار شود؟
گل دستار من آن سايه ديوار شود
عجبى نيست که از طالع وارون اثرم
موج صيقل مدد سبزه زنگار شود
پاى در دامن زنجير جنون پيچيديم
چه فتاده است کسى خونى صد خار شود؟
رو به زير سر ديگر بنه اين بالش نرم
تکيه گاه سر منصور سر دار شود
شبنمى رنگ ندارد ز گلستان خورشيد
غيرت بلبل اگر ضامن گلزار شود
تا سرى در قدم او نگذارم صائب
دلم از گريه محال است سبکبار شود