شماره ٣٨٨: نيست ممکن دل ازان جان جهان سير شود

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
نيست ممکن دل ازان جان جهان سير شود
حسن از آيينه محال است که دلگير شود
دهن تنگ تو هرجا که به گفتار آيد
لب رنگين سخنان غنچه تصوير شود
بيقرار تو چو مجنون ننشيند از پا
چشم آهو اگرش حلقه زنجير شود
هيچ جا تا هدف آرام نگيرد چون تير
هرکه را جاذبه شوق عنانگير شود
اثر ظلم مگر دامن ظالم گيرد
ورنه آن صبر که دارد که خداگير شود؟
حرص از طينت پيران نبرد موى سفيد
اين تبى نيست که ساکن به طباشير شود
اشتياق لب شيرين ننشيند از جوش
خون فرهاد پس از کشته شدن شير شود
در قيامت سپر آتش دوزخ گردد
سينه هر که در اينجا هدف تير شود
آب در قبضه فولاد نخواهد ماندن
پيچ و تاب من اگر جوهر شمشير شود
دانه سوخته خاک فراموشان است
هرکه مشغول به آب و گل تعمير شود
شبنم از ديدن خورشيد نمى گردد سير
چشم صائب ز تماشاى تو چون سير شود؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید