شماره ٤١٥: حسن از ديدن خود بر سر بيداد آيد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
حسن از ديدن خود بر سر بيداد آيد
کار شمشير ز آيينه فولاد آيد
کشتگان تو ز غيرت همه محسود همند
گرچه يکدست خط از خامه فولاد آيد
از دل خونشده ماست نگارين پايش
چون ازان زلف برون شانه شمشاد آيد؟
نفس کامل شود از تنگى زندان بدن
ديو ازين شيشه برون همچو پريزاد آيد
دل اگر نالد ازان خنده پنهان چه عجب؟
کز نمک آتش سوزنده به فرياد آمد
سخن هرکه ندارد ز تأمل مغزى
سست باشد، اگر از خامه فولاد آيد
شاهد تيرگى جهل بود لاف گزاف
که سگ از سرمه شب بيش به فرياد آيد
گرچه از چهره پرد رنگ ز سيلى صائب
رنگ بر روى من از سيلى استاد آيد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید