شماره ٤٨٩: به ديده آب اگر از آفتاب مى گردد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
به ديده آب اگر از آفتاب مى گردد
دل از نظاره روى تو آب مى گردد
ز خيره چشمى من آفتاب مى لرزيد
کنون ز ذره به چشم من آب مى گردد
عرق نکردن رويش ز بى حجابى نيست
ستاره محو درين آفتاب مى گردد
حجاب عاشق و معشوق پرده هستى است
کتان چو ريخت ز هم ماهتاب مى گردد
رخش ز باده گلرنگ چون برافروزد
به چشم حلقه آن زلف آب مى گردد
ز خامى آن که در اينجا به داغ عشق نسوخت
در آفتاب قيامت کباب مى گردد
سرى که نيست ز هوش و خرد گران صائب
سبک ز کسب هوا چون حباب مى گردد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید