شماره ٥١٢: چه غم ز خاطر ما ديدنى برون آرد؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
چه غم ز خاطر ما ديدنى برون آرد؟
چه خار از دل ما سوزنى برون آرد؟
مرا به گوشه عزلت کشيد وحشت خلق
خوشا رهى که سر از مأمنى برون آرد
درين زمانه که اميد دست چربى نيست
مگر چراغ ز خود روغنى برون آرد
فغان که جاذبه عشق ماه کنعان را
امان نداد که پيراهنى برون آرد
به آفتاب رسد همچو صبح صافدلى
که از جگر نفس روشنى برون آرد
چو دود هر که درين خاکدان به خود پيچد
اميد هست سر از روزنى برون آرد
چو غنچه پاک دهانى سرآمدست اينجا
که سر به جيب برد گلشنى برون آرد
ز درد ما خبرش هست اندکى صائب
کسى که گوهرى از معدنى برون آرد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید