شماره ٦٥٤: زخاکسارى دل برقرار خودباشد

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش پنجم

افزودن به مورد علاقه ها
زخاکسارى دل برقرار خودباشد
گهرزگرديتيمى حصارخودباشد
زبيقرارى بلبل کجا خبر دارد
گلى که شب همه شب در کنارخود باشد
زشست صاف ربايد چنان ز گل شبنم
که رنگ چهره گل برقرار خود باشد
شده است ساقى ما از خمار مى بيتاب
نعوذبالله اگر در خمار خود باشد
که دل زپيچه آن شوخ مى تواند برد
که آفتاب همان بيقرار خود باشد
همان زوعده خلافى مرا کشد هرچند
زنااميدى من شرمسار خود باشد
مرا دلى است درين باغ چون گل رعنا
که هم خزان خود وهم بهار خود باشد
سبکروى که نداده است دل به حب وطن
به هرکجاکه رود در ديار خود باشد
فريب يارى هم خورده اندساده دلان
نيافتيم کسى را که يار خود باشد
توان به کعبه مقصود بى دليل رسيد
اگر تپيدن دل برقرار خود باشد
زشاهدان معانى چه سيرچشم شود
اگر زدل کسى آيينه دار خود باشد
بپوش چشم خود از عيب تاشوى بى عيب
که عيب پوش کسان پرده دار خود باشد
به کيش خودشکنان آدم تمام آن است
که وقت عرض هنر پرده دار خود باشد
زانقلاب جهان صائب آرميده بود
رميده اى که دلش برقرار خود باشد



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید