شماره ١٥: از خود برون نيامده ديوانه ام هنوز

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
از خود برون نيامده ديوانه ام هنوز
مشغول خاکبازى طفلانه ام هنوز
درخون خود مضايقه با تيغ مى کنم
خام است جوش باده ميخانه ام هنوز
هرچند عمرهاست که بيگانه ام ز عقل
درباغ عشق سبزه بيگانه ام هنوز
عمرى است گر چه دور ز ميخانه مانده ام
گردد ز بوى مى سر پيمانه ام هنوز
خاکسترم به باد فنا رفت و شمعها
خون مى کنند بر سر پروانه ام هنوز
هرچند هفتخوان را شکسته ام
در ششدرست همت مردانه ام هنوز
باآن که خوشه ام ز ثريا گذشته است
آزروى غيرت است خجل، دانه ام هنوز
پيرى اگر چه بال وپرم رابهم شکست
دل مى پرد به صحبت طفلانه ام هنوز
صائب گذشته است زسرآب و مى جهد
بى اختيار العطش از دانه ام هنوز



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید