شماره ٢٦: مى کنم سيرگل از چاک گريبان قفس

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
مى کنم سيرگل از چاک گريبان قفس
نبض گلشن را به دست آورده ام ازخاروخس
عندليبى راکه ازگل با خيال گل خوش است
هيچ باغ دلگشايى نيست چون چاک قفس
مى شود شمع اميدش روشن از باد صبا
هرکه در راه طلب چون لاله مى سوزد نفس
ناله دل ،زندگى رامانع تعجيل نيست
کاروانى رانسوزد دل به فرياد جرس
اهل معنى دل به معنى ازجهان خوش کرده اند
بلبلان رانيست جز فرياد خود فريادرس
از فروغ دل ،سيه گردد جهان برچشم من
پرتو مهتاب با دزدان کند کار عسس
نيست جزباد بروت از عشق زاهد نصيب
ساحل از دريا چه دارد غيرمشتى خار و خس ؟
بر نمى آيد به قانع زور بازوى حريص
از لعاب عنکبوتى مى شود عاجز مگس
سرو جنت مى شود چون کرد تغيير لباس
هر دلى کامروز شد آزاد از قيد هوس
چشم تحسين نيست صائب را ازين گفتارها
از عزيزان جهان دارد دعايى ملتمس



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید