شماره ٦٧: پيش ميخواران سبک چون پنبه مينا مباش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
پيش ميخواران سبک چون پنبه مينا مباش
از سبکسارى چو کف سيلى خور دريا مباش
دختر زرکيست تا مردان زبون او شوند؟
بيش ازين مغلوب اين معشوقه رسوا مباش
از محيط مى برون آور گليم خويش را
بيش ازين چون موج بى لنگر درين دريا مباش
طاق نسيان انتظار شيشه مى مى کشد
بيش ازين شيدايى اين شوخى نارعنا مباش
از رگ گردن سر مينا به خون غلطيده است
چون قدح سربر خط تسليم نه، مينا مباش
خون دل از انتظارت خون خود را مى خورد
بيش ازين آلوده کيفيت صهبا مباش
مغز گفتارست خاموشي، ازان روبى صداست
نيستى طبل تهي، آبستن غوغا مباش
ديده روشندلان از انتظارت شد سفيد
چون شرر زين بيشتر در سينه خارا مباش
تا نظر گردانده اي، گلها ورق گردانده اند
زينهار ايمن ز نيرنگ چمن پيرا مباش
ديده از روى عرقناک سمن رويان بپوش
بيش ازين در رهگذار سيل بى پروا مباش
فيض خورشيد بلند اختر به عريانان رسد
در حجاب رخت صوف و جامه ديبا مباش
حاصل بيهوده گرديها غبار خاطرست
از تردد گردباد دامن صحرا مباش
خاک از همراهى سيلاب شد دريا نشين
در دل اين خاکدان بى چشم خونپالا مباش
سايبانى بهر خورشيد قيامت فکر من
غافل از بى سايگان درموسم گرما مباش
باده صافى به مغز هوشمندان مى دود
در خرابات مغان درد ته مينا مباش
فکر امروز ترا نوعى که بايد کرده اند
اى ستمگر غافل از انديشه فردا مباش
نيستى مرد مصاف تيرباران سؤال
تابه نادانى توان گشتن علم، دانا مباش
تقويت کن چون حکيمان عقل دور انديش را
دشمن هوش و خرد چون نشأه صهبا مباش
همدمى چون ذکر حق درپرده دل حاضرست
خلوتى چون رو دهد از مردمان، تنها مباش
گوشه عزلت ترا با شمع مى جويد ز خلق
بيش ازين صائب درين هنگامه غوغا مباش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید