شماره ١٤٤: چسان در بر کشم گستاخ چون پيراهن اندامش؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
چسان در بر کشم گستاخ چون پيراهن اندامش؟
که رنگ ازبوسه خورشيد مى بازد لب بامش
چه آگاهى ز حال ما خمار آلودگان دارد؟
مى آشامى که خالى برنمى گردد زلب جامش
نهالى راکز او اميد من چشم ثمر دارد
زبان مار مى سازد نگه را، تلخ بادامش
تمناى رهايى دارم از زلف گرهگيرى
که از دلبستگى باد صبا شد عقده دامش
چه گويم شکر اين نعمت که آن بدخو نمى داند
که من از بوسه و پيغام خرسندم به دشنامش
کيم من تانگردم خاک راه انتظار او؟
که برآتش نشاند پختگان راوعده خامش
که دارد يادصائب اين چنين آيينه رخساري؟
که پيراهن شود بال پرى ازلطف اندامش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید