شماره ٢٢٤: مخور چو لاله و گل، روى دست ساغر عيش

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
مخور چو لاله و گل، روى دست ساغر عيش
که در رکاب نسيم فناست دفتر عيش
ستاره سحرى و چراغ صبحدم است
به چشم وقت شناسان فروغ اختر عيش
مده به عيش سبکسير صحبت غم را
که همچو شبنم گل بى بقاست گوهر عيش
به حسن عافيت غم کجا رسد شادي؟
طرب رسول ملال است و غم پيمبر عيش
چنان که فتنه عالم ز باده مى زايد
به صد هزار غم آبستن است مادر عيش
به آفتاب حوادث بساز چون مردان
که همچو ميوه خام است سايه پرور عيش
گمان حور و پرى داشتم ،ندانستم
که ديو غم بدر آيد ز زير چادر عيش
کجاست گردسپاه غم و غبار ملال؟
که خاکهاى جهان را کنيم برسر عيش
گزيده است مرابس که شادى ايام
به چشم حلقه مارست حلقه در عيش
مقيم گوشه غم باش اگر مسلمانى
که دين ضعيف شود در زمين کافر کيش
ز داغ لاله عاشق مدام،معلوم است
که دل سياه کندصحبت مکرر عيش
جواب آن غزل مولوى است اين صائب
زهى خدا که کند مرگ راپيمبر عيش



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید