افتاد ماه عارض اودر وبال خط
زلفش هوا گرفت به يک گوشمال خط
منسوخ گشت چون خط کوفى ز خط نسخ
طغراى چين ابروى اواز مثال خط
گر صد هزار تبت وارونه خوانده اى
بيرون نمى رود ز ضميرت ملال خط
قير دوال پا که شنيدى خط است و بس
چند آبروى تيغ برى در زوال خط
خواهد فتاد کوکب بخت بلند تو
ازآه و دود سوختگان دروبال خط
رحمى به خاکسارى عاشق نمى کنى
تاروى نازکت نخورد خاکمال خط
صائب چه دولتى است که روشن نموده است
چشمم سواد خط غبار از خيال خط