شماره ٣٧٧: به هر طوفانى از جا در نيايد لنگر عاشق

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
به هر طوفانى از جا در نيايد لنگر عاشق
شمارد داغ، خورشيد قيامت را سر عاشق
ز داغ بيقرارى چون پلنگ از خواب برخيزد
ز غفلت شير اگرپهلو نهد بر بستر عاشق
که را زهره است راز عشق را در دل نگه دارد؟
صدف را سينه چاک آرد به ساحل گوهر عاشق
به اوج لامکان پرواز کردن از که مى آيد؟
نگردد گر تپيدنهاى دل بال و پر عاشق
به داغ تازه اى هر لحظه مى سوزد دل گرمم
برآتش هست عودى روز و شب در مجمر
سر مجنون به زانو مى نهد ليلي، نمى داند
که کوه طور خاکستر شود زير سر عاشق
مرا چون سوختى بگذار بر گرد سرت گردم
که مى گردد حصار عافيت خاکستر عاشق
فلکها سير شد از سيرو دور خويشتن صائب
همان رقص پريشانى کند خاکستر عاشق



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید