شماره ٤٦٥: روزى که سوخت برق تجلى نقاب گل

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
روزى که سوخت برق تجلى نقاب گل
بلبل چگونه اب نشد از حجاب گل
حاجت به سر گشودن ميناى غنچه نيست
ما را بس است ديدن رنگ شراب گل
بلبل ز زخم خار به فرياد آمده است
آه آن زمان که تيغ کشد آفتاب گل
در خار غوطه مى زنم و خنده مى کنم
بلبل نيم که ناله کنم در رکاب گل
از باغ چون نسيم تهيدست مى روم
با آن که چشم باختم از انتخاب گل
بلبل به خواب مستى و طفل نسيم شوخ
از يکدگر چگونه نريزد کتاب گل
عاشق زبوى سوختگى تازه مى شود
اينجا گل چراغ بود در حساب گل
تا آمده است بلبل ما در حريم باغ
خميازه مى کشد به دريدن نقاب گل
صائب جواب آن غزل اين که گفته اند
بلبل ز جام لاله ننوشد شراب گل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید