شماره ٤٦٦: تا بدر شد ز ديده نهان شد هلال گل

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
تا بدر شد ز ديده نهان شد هلال گل
طى شد به يک دو هفته کمال و زوال گل
گلگونه نشاط بود رنگ آل گل
چون شبنم آب ده نظرى از جمال گل
تا شبنمت هوا نگرفته است ازين چمن
بگشا نظر به چهره فرخنده فال گل
فرصت نيافت بال و پرافشانيى کند
در بيضه هاى غنچه فرو ريخت بال گل
مگشا دهن به خنده درين بوستان که شد
اين زخم خونچگان سبب انتقال گل
هر چند با نظارگيان خوش برآمده است
مخصوص بلبل است جواب و سوال گل
تاثير گريه سحر عندليب بود
کز غنچه سرخ روى برآمد جمال گل
در بسته باغ رابه ته بال خود گرفت
هر بلبلى که ساخت ز گل با خيال گل
در بوته گداز درآمد گلاب شد
در آتش است لاله ز حسن مال گل
جز ديده پرآب که همراه خويش برد
شبنم چه زله بست زخوان وصال گل
گل گربه اين قرار زند جوش خرمى
خواهد چو سبزه سرو شدن پايمال گل
شد نخل ماتم از دم افسرده خزان
تا راست گرد قامت خود را نهال گل
ديوانه اى که بى دف و نى در سماع بود
ساکن شود چگونه به دور جمال گل
گر ماه مصررا گذر افتد به گلستان
صد پيرهن عرق کند از انفعال گل
دارد خطر ز باده پرزور شيشه ها
با ظرف بلبلان چه کند تا وصال گل
واصل شود به چشمه خورشيد شبنمش
هر دل که آب شد ز فروغ جمال گل
تا دفتر بهار پريشان نگشته است
بردار نسخه اى ز رخ بى مثال گل
زان دم که تايب از مى گلرنگ گشته است
صائب نمى رود به چمن از انفعال گل



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید