شماره ٦٠٩: رو به هر صحرا که بااين شور چون مجنون کنم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
رو به هر صحرا که بااين شور چون مجنون کنم
پايکوبان کوه را در دامن هامون کنم
خاکسارى دست من کوتاه دارد ورنه من
مى توانم خاکها د رکاسه گردون کنم
از ازل آورده با خود پختگى صهباى من
نيستم نارس که جادر خم چو افلاطون کنم
خشکى سوداى من ابر بهار عالم است
هرکه زين دامان صحرا بگذرد مجنون کنم
بلبلان را چون توانم مست در گلزار ديد
من که خواهم باغبان را از چمن بيرون کنم
من که مى دانم سبکروحان عالم را ثقيل
يک جهان بد هضم را بر خود گوارا چون کنم
من که نتوانم بر آوردن ز پا خاررهش
خارخار عشق او را چون زدل بيرون کنم
از چه ناز سرو نارعنا کشم چون قمريان
من که صائب مى توانم مصرعى موزون کنم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید