شماره ٧١٠: نيم نوميد از عقبى گر از دنيا گره خوردم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
نيم نوميد از عقبى گر از دنيا گره خوردم
در آنجا باز خواهم شد اگر اينجا گره خوردم
نشد کوته ز دامان اجابت دست اميدم
چو تار اشک چندانى که سر تا پا گره خوردم
ز فيض راستى از جيب منزل سر برآوردم
چو راه از نقش پا هر چند چندين جا گره خوردم
نشد چشم پريشان گرد من سير از هوا جويى
مکرر گر چه زين دريا حباب آسا گره خوردم
مشو در منزل مقصود از سر گشتگى ايمن
که چون گرداب من در عين اين دريا گره خوردم
نصيب شانه زان سنبلشان چندين گشايش شد
زدام زلف جاى دانه من تنها گره خوردم
شدم مشهور عالم گر چه از عزلت گزينى ها
به بال و پر ز کوه قاف چون عنقا گره خوردم
ز من حرف طلب نتوان شنيدن با تهيدستى
که از تبخال غيرت بر لب گويا گره خوردم
بحمدالله سر از فرمان ذکر حق نپيچيدم
چو تار سبحه از دوران اگر صد جا گره خوردم
ز سير و دور گردون موبمو آگه شدم صائب
درين پرگار تا چون نقطه سودا گره خوردم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید