شماره ٧٦٨: نيم خارج درين بستانسرا هر چند غمناکم

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش هفتم

افزودن به مورد علاقه ها
نيم خارج درين بستانسرا هر چند غمناکم
اگر هم خنده گل نيستم هم گريه تاکم
ز عشق است اين که دارم در نظرها شوکت گردون
چو اين تيغ از کفم بيرون رود يک قبضه خاکم
ندارم در نظرها اعتبار نقطه سهوى
چه حاصل کز سويدا مرکز پرگار افلاکم؟
ز خشکى گر چه نى در ناخن من مى کند سودا
تهى پايى چو آيد بر سر من خار نمناکم
به گرد خاطرم انديشه رفتن نمى گردد
اگر چه پيش پاى سيل افتاده است خاشاکم
از آن با چاکهاى سينه خود عشق مى بازم
که باشد چون قفس راهى به سوى گل زهر چاکم
من آن صياد خوش خلقم در اين صحراى پر وحشت
که خون صيد مشک تر شود در ناف فتراکم
نمى آيد گران بر خاطر آزرده بلبل
اگر بر روى گل غلط چو شبنم ديده پاکم
نسازم سبز چون صائب حديث دشمن خود را؟
که طوطى مى شود زنگار در آيينه پاکم



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید