شماره ٣: وفاق تخم ثباتى نکاشت در دل و دين ها

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
وفاق تخم ثباتى نکاشت در دل و دين ها
بحکم ياس دميديم ازين فسرده زمين ها
چو غنچه در پس زانوى انتظار جدائى
نشسته در چمن ما هزار رنگ کمين ها
درين زمانه سر نخوتى کشيده بهر سو
زنقش خانه پا در هواى چنبر زين ها
غم معاش بتاراج حسن تاخته چندان
که لاغرى زميان رفته فربهى زسرين ها
نم مروتى از خلق اگر رسد بخيالت
چکيده گير بخاک از فشار چين جبين ها
نظر نکرده بدل مگذر اى بهار تعين
تغافل از چه بصيقل زنند آئينه بين ها
حضور عبرت و اسباب راحت اينچه خيال است
مژه نبسته بخوابست چشم سايه نشين ها
بنام شهرت اقبال زندگى نفروشى
که زهر درين دندان نفهته اند نگين ها
نفس گداخت خجالت بخاک خفت قناعت
ولى چه سود علاج غرض نميشود اين ها
تظلم دم پيرى کجا برم من (بيدل)
رسيد مو بسپيدى کشيد پوست بچين ها



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید