شماره ٥٤: فال تسليم زن و شوکت شاهى درياب

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
فال تسليم زن و شوکت شاهى درياب
گردنى خم کن و معراج کلاهى درياب
دام تسخير دو عالم نفس نوميديست
اى ندامت زده سر رشته آهى درياب
فرصت صبحت گل پا برکاب رنگ است
آرزو چند اگر هست نگاهى درياب
از شبيخون خط يار نگردى غافل
هر کجا شوخى گرديست سپاهى درياب
دود پيچيده دل گرد سراغى دارد
از سويدا اثر چشم سياهى درياب
تا کى اى پاى طلب زحمت جولان دادن
طرف آسودگى آبله گاهى درياب
يوسفى کن گرت اسباب مسيحائى نيست
بفلک گر نرسيدى بن چاهى درياب
نامرادى صدف گوهر اقبال رساست
غوطه در جيب گدائى زن و شاهى درياب
سيل بنياد دو عالم شدى اى آتش عشق
ما گياهيم ز ما هم پرکاهى درياب
چه وجود و چه عدم بست و کشاده مژه است
چون شرر هر دو جهان را بنگاهى درياب
خلوت عافيت شمع گداز است اينجا
پى خاکستر خود گير و پناهى درياب
دامن ديده بهر سرمه ميالا (بيدل)
انتظارى شو و گرد سرراهى درياب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید