شماره ٥٥: فيض حلاوت از دل بى کبر و گين طلب

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
فيض حلاوت از دل بى کبر و گين طلب
زنبور را ز خانه برار انگبين طلب
بى پرده است حسن غنا در لباس فقر
دست رسا ز کوتهى آستين طلب
دل جمع کن ز بام و در عافيت فسون
آسودگى ز خانه بدوشان زين طلب
پشمينه پوش رو بفسردن سراى شيخ
فصل شتا محافظت از پوستين طلب
دست طلب بهرچه رسد مفت عجز گير
دور است آسمان تو مراد از زمين طلب
گلهاى اين چمن همه در زير پاى تست
اى غافل از ادب نگه شرمگين طلب
زين جلوه ها که در نظرت صف کشيده است
آئينه دارى نفس واپسين طلب
عمر از تلاش ياد بکف چون نفس گذشت
چيزى نيافت کس که بيرزد باين طلب
دل در خور شکست باقليم انس تاخت
چينى همان بجاده مو رفت چين طلب
شبنم وصال گل طلبيد آب شد ز شرم
از هر که هرچه مى طلبى اينچنين طلب
اين آستان هوسکده عرض ناز نيست
شايد سجده ئى بخرندت جبين طلب
(بيدل) خراش چهره اقبال شهرت است
عبرت ز کار خانه نقش نگين طلب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید