شماره ١٠٧: انديشه در نزاکت معنى کمال داشت

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
انديشه در نزاکت معنى کمال داشت
حسن فروغ مهر نقاب هلال داشت
شيرازه غبار هوس گشت خجلتم
خام تسلى از عرق انفعال داشت
دل رفت از برم بفسون هواى وصل
اين غنچه در کشودن آغوش بال داشت
از خود رميده نيست عروج دماغ من
جامم نظر زگردش چشم غزال داشت
تخم ادب بريشه شوخى نميزند
موج گهرزبانى اگر داشت لال داشت
حسنت بداد حيرت آئينه ميرسد
آخر لب خموشى ما هم سئوال داشت
دل را غم وداع تو در خون نشانده بود
حال خوشى نداشت که گويم چه حال داشت
پرگوئى من آفت آگاهى دل است
آئينه بود تا نفسم اعتدال داشت
مرديم و از غبار دو عالم بدر زديم
اى عافيت ببال که هستى وبال داشت
غارتگر بهار نشاطم شگفتگيست
تا غنچه بود دل چمنى در خيال داشت
(بيدل) هزار جلوه در آئينه ات گذشت
آن شخص کو که اينهمه عرض مثال داشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید