شماره ١٧٤: بيا اى جام و ميناى طرب نقش کف پايت

غزلستان :: بيدل دهلوی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بيا اى جام و ميناى طرب نقش کف پايت
خرام موج مى مخمور طرز آمد نهايت
نفس در سينه نگهت آشيان خلد توصيفت
نگه در ديده شبستم پرور باغ تماشايت
شکوه جلوه ات جز در فضاى دل نميگنجد
جهان پرگردد از آئينه تا خالى شود جايت
پرآسانست اگر توفيق بخشد نور بينائى
تماشاى بهشت از گوشه چشم تمنايت
توان در موج ساغر غوطه زدا ز نقش پيشانى
بمستى گر دهد فرمان نگاه نشه پيمايت
فروغ شمع هم مشکل تواند رنگ کرداندن
در آن محفل که منع دور ساغر باشد ايمايت
مروت صرف ايجادت کرم فيض خدادادت
ادب تعمير بنيادت حيا آثار سيمايت
نظر انديشى وهمم بداغ غير مى سوزد
دلى آئينه سازم کز تو ريزم رنگ همتايت
هواخواه تو اکسير سعادت در بغل دارد
نفس بودم سحر گل کردم از فيض دعاهايت
تهى از سجده شوقت سرموئى نمى يابم
سراپا در جبين مى غلطم از ياد سراپايت
اثر محو دعاى (بيدل) است اميد آن دارد
که بالد دين و دنيا در پناه دين و دنيايت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید