شماره ٢٦: کم نيست جگردارى پيران ز جوانها

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
کم نيست جگردارى پيران ز جوانها
کار دم شمشير کند پشت کمان ها
مفتاح نهانخانه اسرار، خموشى است
تا چند بگردى چو زبان گرد دهان ها؟
گويايى جانهاست به گفتار تو موقوف
واکن لب و بگشا گره از رشته جان ها
از شرم و حيا پرتو رخسار تو افزود
اين آينه شد صيقلى از آينه دان ها
جز قد خدنگ تو که دلها هدف اوست
يک تير که ديده است که آيد به نشان ها؟
ابروى تو چون از نگه گرم نشد نرم؟
از آتش اگر نرم شود پشت کمان ها
تا شد عرق افشان گل رخسار تو چون ابر
کردند گهرها چو صدف باز دهانها
تا آينه روى تو شد انجمن افروز
شد آه گره در جگر لاله ستان ها
تا کى زنى اى نکهت گل حلقه بر اين در؟
در خلوت ما راه ندارند گران ها
چون آب کز استادن بسيار شود سبز
از مهلت ايام شود تيره، روان ها
تا مهر خموشى نزنى بر لب گفتار
صائب نشوى چون صدف از پاک دهان ها



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید