شماره ٨٥: بى قراران را ازان يکتاى بى همتا طلب

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بى قراران را ازان يکتاى بى همتا طلب
چون شود از دشت غايب سيل در دريا طلب
دست خواهش چون صدف مگشاى پيش خاکيان
هر چه مى خواهد دلت از عالم بالا طلب
اهل همت را مکرر دردسر دادن خطاست
آرزوى هر دو عالم را ازو يکجا طلب
هيچ قفلى نيست در بازار امکان بى کليد
بستگى ها را گشايش از در دلها طلب
گر ز خاک آسودنت آسوده مى گردند خلق
تن به خاک تيره ده، آسايش دلها طلب
چشم چون بينا شود، خضرست هر نقش قدم
رهبر بينا چه جويي، ديده بينا طلب
آبرو در پيش ساغر ريختن دون همتى است
گردنى کج مى کني، بارى مى از مينا طلب
جان وحشى را ز خاک تيره دل جستن خطاست
آهوى رم کرده را از باد، نقش پا طلب
عشق آتشدست مى بندد دهان عقل را
مرهم اين زخم از خاکستر سودا طلب
اين جواب آن غزل صائب که سيد گفته است
گر تو چون ما طالبي، مطلوب بى همتا طلب



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید