شماره ١٣١: در علاج درد ما رنگ از رخ تدبير ريخت

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
در علاج درد ما رنگ از رخ تدبير ريخت
ديد تا ويرانى ما را، دل تعمير ريخت
اين قدر شور جنون در قطره اى مى بوده است؟
موجه بى تابيم شيرازه زنجير ريخت
چون توانم سبز شد پيش سبکروحان عشق؟
بارها از جان سخت من دم شمشير ريخت
موج رغبت مى تراود همچنان از جوهرش
گر چه خون عالمى آن تيغ عالمگير ريخت
خاک ميخواران عمارت را نمى گيرد به خود
از گل پيمانه نتوان سبحه تزوير ريخت
در دل سنگين شيرين چون تواند رخنه کرد؟
تيشه فرهاد زهر خود به جوى شير ريخت
عاجزان را لطف حق صائب حمايت مى کند
خشک شد دستى که بر نخجير لاغر تير ريخت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید