شماره ١٣٢: پيش ساقى هر که آب رو درين ميخانه ريخت

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
پيش ساقى هر که آب رو درين ميخانه ريخت
در دل پاک صدف چون ابر نيسان دانه ريخت
آسمان امروز با خونين دلان ناصاف نيست
لاله را در جام اول، درد در پيمانه ريخت
در گلوى شمع، اشک از تنگى جا شد گره
بس که در بزم تو بر بالاى هم پروانه ريخت
در زمان شير مستى طفل بازيگوش من
مهره گهواره جاى سنگ بر ديوانه ريخت
فرصت خاريدن سر نيست در پايان عمر
رخت پيش از سيل مى بايد برون از خانه ريخت
قفل روزى در جوانى بستگى هرگز نداشت
ريخت تا دندان، کليد رزق را دندانه ريخت
آتش ياقوتم، افسردن نمى دانم که چيست
مى توان از خون گرمم رنگ آتشخانه ريخت
از هواجويى درين درياى گوهر چون حباب
بر سر من خانه را آخر هواى خانه ريخت
صائب از ديوان من هر صفحه اى ميخانه اى است
بس که از کلک سيه مستم سخن مستانه ريخت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید