شماره ١٩٥: اى نگه مشق شنا در چشم خونپالا بس است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
اى نگه مشق شنا در چشم خونپالا بس است
چشمت آب آورد غواصى درين دريا بس است
از دل پر خون تراوش کم کند اسرار عشق
پرده پوش راز گوهر سينه دريا بس است
عمرها با آهوان مجنون بيابانگرد بود
گوشه چشمى چو باشد گوشه صحرا بس است
بهر اثبات قيامت حجتى در کار نيست
پيش خيز شور محشر آن قد و بالا بس است
من که در اقليم گمنامى سرآمد گشته ام
زينت طرف کلاهم شهپر عنقا بس است
حسن ذاتى در نيارد سر به عشق عارضى
سرو مينا را تذرو از پنبه مينا بس است
دست کوته دار صائب از خيال کاکلش
عمرها در کاسه سر پختى اين سودا بس است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید