شماره ٢٢٥: با کمال قرب، از جانان دل ما غافل است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
با کمال قرب، از جانان دل ما غافل است
زنده از درياست ماهى و ز دريا غافل است
آسمان سنگدل از گريه ما غافل است
گوش سنگين صدف از جوش دريا غافل است
چهره دل ترجمان رازهاى عالم است
واى بر آن کس کز اين آيينه سيما غافل است
چشم ظاهربين به کنه روح نتواند رسيد
سوزن دجال چشم از حال عيسى غافل است
جان چه مى داند اجل کى حلقه بر در مى زند
از سفر کردن شرر در سنگ خارا غافل است
محو دنيا را به گرد دل نگردد ياد مرگ
از معلم طفل هنگام تماشا غافل است
هند چون دنياى غدارست و ايران آخرت
هر که نفرستد به عقبي، مال دنيا غافل است
گر سبو از تنگدستى راه احسان بسته است
خم چرا از ساغر لب تشنه ما غافل است؟
دام ها در خاک از چشم غزالان کرده است
گر به ظاهر ليلى از مجنون شيدا غافل است
مرکز پرگار حيرانى است در آغوش گل
شبنمى کز آفتاب عالم آرا غافل است
نيست غير از بيخودى صائب فضايى در جهان
واى بر آن کس کز اين دامان صحرا غافل است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید