شماره ٣٦١: آسمان از شور دلهاى کباب آسوده است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
آسمان از شور دلهاى کباب آسوده است
کوه تمکين خم از جوش شراب آسوده است
صبح محشر بى سبب ما را به ديوان مى کشد
خود حساب از پرسش روز حساب آسوده است
دل نسوزد عشق را بر گريه هاى آتشين
آتش از اشک جگر سوز کباب آسوده است
عشق را پرواى چشم عيبجوى نقل نيست
از گزند چشم خفاش، آفتاب آسوده است
با تهى چشمان ندارد اضطراب عشق کار
از پريدن حلقه چشم رکاب آسوده است
از خيال آسوده گردد ديده ارباب فکر
ديده اصحاب غفلت گر ز خواب آسوده است
کهنه اوراق دل ما قابل ترتيب نيست
از غم شيرازه کردن اين کتاب آسوده است
هر که ما را ايمن از بيداد گردون ديد، گفت
اين هوا را بين که در قصر حباب آسوده است
در شبستانى که من محو تجلى گشته ام
نبض سيمابش ز موج اضطراب آسوده است
کار خار پا کند زر در کف دريا دلان
چون ندارد گوهرى در کف سحاب آسوده است
نيست حاجت حسن ذاتى را به خال عارضى
اين غزل صائب ز داغ انتخاب آسوده است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید