شماره ٤١٢: هاله گرد ماه رخسارش خط شبرنگ بست؟

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
هاله گرد ماه رخسارش خط شبرنگ بست؟
يا به دل بردن کمر ماه تمامش تنگ بست
کاروان حسن پندارى مسافر مى شود
کز خط مشکين، لب لعلش ميان را تنگ بست
لنگر تمکين نگردد قاف، حسن شوخ را
کوهکن تمثال شيرين را چسان بر سنگ بست؟
رنگ در هر ديدن از شاخى به شاخى مى پرد
وقت آن کس خوش که دل بر عالم بيرنگ بست
صائب از رنگين عذاران چشم بستن مشکل است
چشم خود را چون حباب از باده گلرنگ بست؟



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید