شماره ٤٣٨: جان عاشق قدر داغ و درد مى داند که چيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
جان عاشق قدر داغ و درد مى داند که چيست
سکه کامل عياران مرد مى داند که چيست
پايکوبان رفت ازين صحراى وحشت گردباد
قدر تنهايى بيابانگرد مى داند که چيست
چهره زرين گشايد آب رحم از ديده ها
مهر تابان قدر رنگ زرد مى داند که چيست
خط ز راه خاکسارى حسن را تسخير کرد
رتبه افتادگى را گرد مى داند که چيست
نه ز بيدردى است گر عاشق نداند قدر درد
هر که شد بى درد، قدر درد مى داند که چيست
درد جانکاه مرا دور از حضور دوستان
هر که گرديده است بى همدرد مى داند که چيست
صائب از دل زنگ ظلمت را زدودن سهل نيست
صبح صادق قدر آه سرد مى داند که چيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید