شماره ٤٩٩: بار بر مجنون ما جمعيت اطفال نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
بار بر مجنون ما جمعيت اطفال نيست
خانه آيينه تنگ از کثرت تمثال نيست
خاک زن در چشم خودبينى که از آب حيات
سد اسکندر به جز آيينه اقبال نيست
مزرع اميد را آب تنک برق فناست
عيش را ناقص کند جامى که مالامال نيست
قطع اميد از تهى چشمان عالم کرده ايم
کشت ما را چشم آب از چشمه غربال نيست
وقت آن درويش قانع خوش که از خوان نصيب
لقمه اى دارد که چشم شورش از دنبال نيست
مهر خاموشى است حجت بر مزاج مستقيم
رفتن تب را دليلى بهتر از تبخال نيست
گفتگوى معرفت کم کن که اهل حال را
حجت ناطق به غير از ترک قيل و قال نيست
بى نياز از هاله باشد خوبى ماه تمام
ساق چون افتاد سيمين حاجت خلخال نيست
سعى در جمعيت دل کن کز اين عبرت سرا
آنچه نتوان برد از اسباب با خود، مال نيست
ديده اهل هوس دايم بود در سير و دور
نقطه را آسودگى در قرعه رمال نيست
مرکز پرگار سرگردانى بى منتهاست
هر سر بى حاصلى کز فکر زير بال نيست
نيست صائب بر حريصان جمع سيم و زر گران
از گرانبارى غبارى بر دل حمال نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید