شماره ٥٠٠: صبر بر زخم گرانسنگ ملامت سهل نيست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
صبر بر زخم گرانسنگ ملامت سهل نيست
توتيا گشتن به زير کوه طاقت سهل نيست
مور قانع يافت از دست سليمان پايتخت
بر جگر دندان فشردن از قناعت سهل نيست
عشق عالمسوز را چون برق، آتش زير پاست
ورنه زخم خار صحراى ملامت سهل نيست
خار اين وادى شلاين تر ز خون ناحق است
از علايق، چيدن دامان رغبت سهل نيست
درد يعقوبى ندارد چشم خواب آلود ما
ورنه از کف دادن دامان فرصت سهل نيست
کم مدان تقصير پيرى را که در هنگام صبح
گر همه يک چشم باشد، خواب غفلت سهل نيست
من گرفتم سيل ناصاف مرا کردند صاف
خجلت ناصافى از درياى رحمت سهل نيست
بر تو از کوتاه بينى خون دل شد ناگوار
چشم اگر بر منعم افتد، هيچ نعمت سهل نيست
کوهکن از رشک خسرو جان شيرين را سپرد
عشق در هر دل که باشد، زخم غيرت سهل نيست
خوردن گندم برون انداخت آدم را ز خلد
تا بدانى پيش حق يک جو اطاعت سهل نيست
پرده منصور اگر صد چاک شد چون گل سزاست
دم زدن بى پرده از اسرار وحدت سهل نيست
کافر حربى است هر کس نيست راضى از قضا
صائب از قسمت چو نادان شکايت سهل نيست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید