شماره ٥٥٤: همچو آن رهرو که خواب آلود از منزل گذشت

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
همچو آن رهرو که خواب آلود از منزل گذشت
کعبه را گم کرد هر کس بى خبر از دل گذشت
همچو تار سبحه گر همواره سازى خويش را
مى توان در يک دم از صد عقده مشکل گذشت
پيش زهر منت احسان بود شير و شکر
از جواب تلخ ممسک آنچه بر سايل گذشت
در دل فولاد، جوهر موى آتش ديده شد
تا خيال خون گرمم تيغ را در دل گذشت
از شکست موج چون آب گهر آسوده شد
تا دل دريايى من از سر ساحل گذشت
با دل روشن نگردد جمع، خواب عافيت
عمر شمع ما به اشک و آه در محفل گذشت
برق مى تابد عنان از خار جولانگاه عشق
تا گذشت از وادى مجنون، چه بر محمل گذشت!
حلقه دام چشم از بهر شکار عبرت است
واى بر آن کس که اين عبرت سرا غافل گذشت
تا درين گلزار صائب راست کردم قد خويش
چون صنوبر عمر من در زير بار دل گذشت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید