شماره ٥٩٨: خانه دل روشنى از ديده روشن گرفت

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
خانه دل روشنى از ديده روشن گرفت
زنده دل را کرد در گور آن که اين روزن گرفت
سرمه چشم ملايک مى شود خاکسترش
هر که را برق تمناى تو در خرمن گرفت
برنمى خيزد به تعظيم قيامت از زمين
خاک دامنگير عزلت هر که را دامن گرفت
مى کند از خون خود شيرين، دهان تيشه اش
هر که چون فرهاد کار عشق بر گردن گرفت
از دل سخت تو نتوانست لطفى واکشيد
آه گرم من که از ريگ روان روغن گرفت
از لباس عاريت هر کس به آسانى گذشت
در گريبان مسيحا جاى چون سوزن گرفت
گوهر شهوارم اما زير پا افتاده ام
بوسه زد بر دست خود هر کس که دست من گرفت
نيست صائب روز ميدان در شمار پردلان
هر که نتواند به مردى تيغ از دشمن گرفت



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید