شماره ٦٦٥: عشق هر چند که در پرده بود مشهورست

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
عشق هر چند که در پرده بود مشهورست
حسن هر چند که بى پرده بود مستورست
هر که از چاه زنخدان تو سالم گذرد
گر بود صاحب صد ديده روشن، کورست
بود از زخم زبان خار بيابان جنون
نمک مايده عشق ز چشم شورست
جگر ديدن عيب و هنر خويش کراست؟
زشت اگر پشت به آيينه کند معذورست
مى دهد قطره و سيلاب عوض مى گيرد
شهرت بحر به همت غلط مشهورست
به سخن دعوى حق را نتوان برد از پيش
هر که سر در سر اين کار کند منصورست
سپرى زود شود زندگى تن پرور
زودتر پاره کند زه چو کمان پرزورست
حسن از ديدن آيينه نمى گردد سير
آب سرچشمه آيينه همانا شورست
يک کف خاک ز بيداد فلک بى خون نيست
گر شکافند جگرگاه زمين يک گورست
سيرى از شور سخن نيست دل صائب را
تشنگى بيش کند آب چو تلخ و شورست



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید