شماره ٦٧٤: نوبهار خط آن غنچه دهن در پيش است

غزلستان :: صائب تبریزی :: غزليات - بخش دوم

افزودن به مورد علاقه ها
نوبهار خط آن غنچه دهن در پيش است
دل مجروح مرا سير ختن در پيش است
آنقدرها که نگاه است ز مژگان در پيش
از غزالان دل رم کرده من در پيش است
اى که دارى هوس بوسه آن کنج دهن
باخبر باش که آن چاه ذقن در پيش است
از فروغ لب او چشم سهيل آب آورد
اين عقيقى است که از کان يمن در پيش است
بشکند توبه اگر سد سکندر باشد
در بهارى که دو صد توبه شکن در پيش است
ادب راهنما شوق مرا سنگ ره است
در سبکسيرى اگر خضر ز من در پيش است
از دم تيغ به صد زخم نگرداند روى
هر که را همچو قلم راه سخن در پيش است
حلقه ماتمش از طوق گريبان باشد
هر سرى را که غم خاک شدن در پيش است
دامن پاک بود جامه مردان را زيب
ورنه صد پيرهن از جامه کفن در پيش است
حاصل چشمه بينايى اگر آب حياست
چاه از چشم حسودان وطن در پيش است
نتوانى لب اگر از سخن حق بستن
همچو منصور ترا دار و رسن در پيش است
به که در دام و قفس سر به ته بال کشد
بلبلى را که تماشاى چمن در پيش است
مژه بر هم نزند در دل شبهاى دراز
شانه اى را که سر زلف سخن در پيش است
گر به گفتار توان رتبه کردار گرفت
صائب از خوش سخنان خامه من در پيش است



مشاهده برنامه در فروشگاه اپل




نظرات نوشته شده



نظر بدهید